معنی چاشنی شله زرد

حل جدول

چاشنی شله زرد

دارچین


شله

آش برنج، آش زرد نذری

آش زرد نذری

لغت نامه دهخدا

شله زرد

شله زرد. [ش ُل ْ ل َ / ل ِ زَ] (اِ مرکب) آشی ازبرنج، شکر، زعفران و روغن. (یادداشت مؤلف). نوعی غذا. طرز تهیه ٔ آن چنین است: (مواد لازم: برنج مثلاً یک کیلو، روغن 250 گرم، شکر یک کیلو، مغز بادام 200 گرم، زعفران 5 گرم و گلاب). برنج را در آب جوشانند و روغن در آن ریزند، سپس شکر را آب کرده با زعفران بدان افزایند. آنگاه مغز بادام را خیس کرده خلال نموده با گلاب در آن میریزند و پس از یک جوش برمیدارند و روی شله زرد دارچین ساییده می پاشند. (فرهنگ فارسی معین).


شله

شله. [ش ِل ْ ل َ / ل ِ] (اِ) پارچه ٔ نخی ساده به رنگ سرخ: مثل شله، مثل شله ٔ سرخ،سرخ شده. و این تشبیه مبتذل را بیشتر در مخملک و سرخک و آبله ٔ مرغان بر ظاهر بشره کنند. (یادداشت مؤلف). نوعی پارچه ٔ نخی نازک سرخ. (فرهنگ فارسی معین).

شله. [ش َ ل َ / ل ِ] (اِ) کشتن قاتل را گویند در عوض مقتول و به عربی قصاص خوانند. (برهان) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج).
- شله کردن، قصاص کردن. قاتل را به عوض مقتول کشتن:
شله کردند مرد را پس از آن
رفت سوی جهنم آن نادان.
سنایی (از جهانگیری).

شله. [ش ُل ْ ل َ / ل ِ] (اِ) شرم زن. (از ناظم الاطباء) (از برهان) (از غیاث) (از فرهنگ اوبهی) (از فرهنگ جهانگیری) (از آنندراج) (از انجمن آرا):
مرا که سال به هفتادو شش رسید رمید
دلم ز شله ٔ صابوته و زهره ٔ تاز.
قریعالدهر.
کنم من هره را جلوه نکوهم شله را زیرا
که هره درخور جلوه ست و شله درخور جله.
عسجدی.
کوهش بسان هره برآورده سر بهم
دستش بسان شله نهاده زهار باز.
روحی ولوالجی.
شله از مردان به کف پنهان کند
تا که خود را جنس آن مردان کند
گفت یزدان زآن کس مکتوم او
شله ای سازیم در خرطوم او.
مولوی.
مدحها در صید شله گفته تو
بی ملالت همچو گل بشکفته تو.
مولوی.
|| لته ٔ حیض. (ناظم الاطباء) (از غیاث) (از برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (از آنندراج). || آنجای از کوچه که در آن خاکروبه و زبیل ریزند. (از برهان) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری). مزبله و زبیل دان. (ناظم الاطباء). سرگین دان. (برهان) (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج) (از انجمن آرا):
چون خر رواست پایگهت آخر
چون سگ سزاست جایگهت شله.
خفاف (از اسدی).
|| (ص) سبکسار. (آنندراج) (انجمن آرا).

شله. [ش ُ ل َ / ل ِ] (اِ) آش. (ناظم الاطباء). نوعی از طعام که برنج را در آبگوشت به طور هریسه می پزند و ناواقفان این دیار آن را شوله گویند و فقیر مؤلف بعضی ثقات را دیده که به ضم و تشدیدلام گویند و آن برای معنی مذکور پرمکروه و محض خطاست، زیرا بدان ضبط معانی دیگری دارد. (از غیاث). نوعی از طعام است که آنرا شله پلاو گویند. (از برهان) (از فرهنگ جهانگیری). آشی که آنرا شله زرد گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). || طعام. (ناظم الاطباء).

شله. [ش َل ْ ل َ / ل ِ] (اِ) بت. (ناظم الاطباء) (برهان) (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج) (انجمن آرا). وثن. صنم. (ناظم الاطباء). || زنبیل. (یادداشت مؤلف): تمامیت آن خلق خوردند و سیر شدند و فراهم آوردند هرچه در زمین مانده بود هفت شله پر کردند. (ترجمه ٔ دیاتسارون ص 124). || تنگنا. جای تنگ. (ناظم الاطباء) (از برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از آنندراج) (از انجمن آرا). راه تنگ. (ناظم الاطباء) (از برهان). || کوچه. (ناظم الاطباء). || لخت جامه یعنی یک توپ پارچه. (ناظم الاطباء) (از برهان). رخت بسیار. جامه های بسیاری شسته و برهم نهاده که هنوز آب در آن باشد و به خشک کردن نبرده اند: دیروز یک شله رخت شستم. (یادداشت مؤلف). تخت جامه. (فرهنگ اوبهی):
دینار کیسه کیسه دهد اهل فضل را
دیباج شله شله بر از طاقت و یسار.
عسجدی.
- شله شدن نوغان، نوعی فاسد و تباه گشتن پیله. (یادداشت مؤلف). چون کرم ابریشم آفت بیند و پیله نیک نتند پیله را شله پیله یا شله کج گویند. و این پیله را در کارگاه ابریشم کشی بکار نبرند و جداگانه با دوک ریسند. || (ص) بت پرست. (ناظم الاطباء) (برهان) (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج) (انجمن آرا). وثنی. شمن:
زهی کسایی [و] احسنت شعر چونین گوی
به شلّگان بر فریه کن و فراوان کن.
کسایی.

فرهنگ معین

شله زرد

(~. زَ) (اِمر.) نوعی غذای ایرانی به صورت شله ای که با برنج، شکر، گلاب و زعفران تهیه می شود و آن را با خلال پسته و بادام و دارچین تزیین می کنند.

فرهنگ فارسی هوشیار

شله زرد

نوعی غذا طرز تهیه آن چنین است: (مواد لازم: برنج مثلا یک کیلو روغن 250 گرم شکر یک کیلو مغز بادام ‎200 گرم زعفران 5 گرم گلاب) برنج را در آب جوشانند و روغن در آن ریزند. سپس شکر را آب کرده با زعفران بدان افزایند. آن گاه مغز بادم را خیس کرده خلال نموده با گلاب در آن می ریزند و پس از یک جوش بر می دارند و روی شله زرد دارچین ساییده می پاشند.


شله

آشی که آنرا شله زرد گویند قصاص

فرهنگ عمید

شله زرد

خوراکی که از برنج، آب، شکر، گلاب، و زعفران تهیه می‌شود. δ بیشتر به‌صورت نذری و در ایام سوگواری (عاشورا، اربعین و بیست‌وهشتم صفر) می‌پزند و میان مردم بخش می‌کنند،


شله

قصاص،
* شله کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] قصاص کردن، کشتن قاتل به خون‌خواهی مقتول،

آشپزی

طرز تهیه شله زرد

طرز تهیه: برنج را از شب قبل چند بار بشویید، سپس با 1 لیوان گلاب و 3 لیوان آب بگذارید خیس بخورد.
برای تهیه شله زرد ابتدا 8 لیوان آب را داخل قابلمه بریزید و روی حرارت قرار دهید تا به جوش بیاید. سپس برنج مخلوط با گلاب را اضافه کرده و هم بزنید تا بجوشد. کف روی آن را با کفگیر بردارید و مرتب برنج را به هم بزنید تا ته نگیرد. شعله را ملایم کنید تا برنج بپزد.
شکر را پس از اینکه برنج نیم پز شد اضافه کنید. پس از اضافه کردن شکر باید مرتب هم بزنید چون شله زرد معمولاً زود ته میگیرد، اگر شله زرد شما سفت شده میتوانید کمی آب جوش به آن اضافه کنید.
پس از اینکه شکر حل شد خلال بادامی که 1 ساعت در گلاب خیس کرده اید و زعفران سائیده را به شله زرد اضافه نمایید، خوب مخلوط کنید و هم بزنید تا شله زرد غلیظ شود. در پایان پخت نیز کره را اضافه کنید، شله زرد آماده شده را در کاسه بریزید و پس از 10 دقیقه سطح آن را با پودر پسته و دارچین تزئین کنید و بگذارید سرد شود.
نکته ها: برای این که شله زرد آب نیندازد بهتر است روی حرارت ملایم اجاق یا شعله پخش کن قرار دهید و بگذارید یک ساعت دیگر بعد از جا افتادن روی حرارت باقی بماند تا آب اضافه آن تبخیر شود.

معادل ابجد

چاشنی شله زرد

910

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری